پارسای نباتی من پارسای نباتی من ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

پارسا پسر شاتوتی من..

عسلم..ماهم..روحم

جوجویی چند تا عکس آوردم ک هم موقعی رفتن ب جشن آترینا نوه ی خاله سوسن وهم چند تا ک همینطوری یه هویــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ازت گرفتم.. دوستت دارو امیدوارم خوشت بیِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد مامانی.. این لباس خوشل رو خاله شقایق و ارشان نازی برات هدیه دادن پارسام..مرســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بووووووووووووووووس..     راستی پارسام این سفره ی هفت سینمونه و یادم رفته بود بزارم تووو وبت.. ...
11 ارديبهشت 1392

وروجکم..

سلام پسر خوشل موشل مادر عسل مسلکم قربونت برم پارسا جونکم ک جدیدا ماشالا شیطون شدی و همش میخوای بلند شی ولی نمیتونی و سرتو بلن میکنی ک نیم خیز شی و بلند شی وقتی میبینی نمیتونی داد میزنی و بابایی کمکت میکنه تا بلندت کنه..خلاصه ما کلی میخندیم.. 2روز پیش هم مامان فرح اومده بود..مامان بابا پیمان.وتو رو دیده بود داشت برات ضعف میکرد..همش با تو بازی میکرد بغلت میکرد..شب هم ک نمیخوابیدی ب من گفت پارسا رو بده من میخوام بخوابونمش.   رو پاش خوابیدی ولی تا گذاشت تو رو   زمین ی کم بعد بیدار شدی و من خوابوندمت..دوستت دارم عــــــــــــــــــــقشم..میمیرم برات پارسام..همش دوست داری بازی کنی ب خ...
11 ارديبهشت 1392

زرد آلو..به به

  پس کی زرد آلو میاد خسته شدیم از بس منتظر شدیم!!!!!!!!!! من زرد آلو میـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــخوام زرد آلو کجــــــــــــــــــــــایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟   ...
11 ارديبهشت 1392

پسر خوشتیپم.

سلام قربونت برم سلام فندقم دوستت دارم هزااااااااااااااااااااااااار تا دیروز جشن نوه ی خاله سوسن بود..خاله ی بابایی و من و تو و زن عمو و ساسان رفتیم چون تووی تالار گرفته بودن و فقط خانوما رو دعوت کرده بودن..مامان بزرگ هم اومده بود و همه اونجا داشتن تو رو میخوردن..چند تا عکس هم قبل از رفتن ب جشن گرفتم ازت و چند تا هم توو تالار.. از ساسان هم ی عکس گرفتم که اونم میزارم تا ببینی..جیگر طلا شوکولاتم انارم عروسکم ملوسکم قلب و روحم.. امروز هم خونه ی خاله شقایق دعوت هستیم ..بریم پیش دوستت ارشان کوچولوی نازدار..با هم بازی کنیدا وگرنه ما میخوریمتون تموم میشید وقت نمیکنید اونوقت..!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اینم عکس ساسان ...
30 فروردين 1392

تولد ورود به 4 ماهگی پارسام...

  تولدت مبارک سلام پارساااااااااااااااااااااااااااام تولد 4 ماهگیت مبارک عسلی ..پس فردا وارد 4 ماه میشی ولی چون شهادته و ما هم خونه ی خودمون میریم امشب تولد پایان 3 ماهگیت و ورود ب 4 ماهگیت رو گرفتیم..این کیک رو هم با خاله رفتیم بیرون خریدیم و تو رو داده بودم دست بابا تا بریم و بیاییم.. همه بودن..عزیز بود دایی بود خاله و من و مامان فرشته بودیم..وشما هم بغل دایی مهران بودی..دوستت داریم عشقم.. باز هم تولدت مبارک نفسم روحم عمر من ماه مامانی..     تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک بیا شمعها رو فوووووت کن که صد سال زنده باشییییییییییییییی..هورااااااااااا...
23 فروردين 1392

2 روز دیگه..

سلام پسرک خوشکلم عاشقتم مامانی تنها دو روز دیگه مونده تا نفس و قلب و روح مامان سپیده 3 ماهش تموم شه وارد 4 ماهگی بشه..خوشحالم پسملی چون شما ماشالا کم کم داری بزرگ میشی و منو بابا پیمان بیشتر از قبل دیوونت میشیم. ماه دیگه 25 اردیبهشت واکسن داری..و چند روز دیگه هم میخواییم ببریمت ختنه..خیلی ها میگن بزار 6 ماهش بشه ولی من دوست ندارم چون بیشتر متوجه میشی و اذیت میشی.. تا الان کوچولو موچولو بودی و دلم نمیخواست اذیتت کنیم با ختنه.. دوستت دارم عشقم.. دلم برای وبلاگ فندق برفیت تنگ شده..چون نمیخواستم از دستش بدم وارد پیونهای وبلاگت کردم تا بعضی وقتها برم و ی سری بهش بزنم..اون عکسها..اون حرفها..اون خاطره ها......
22 فروردين 1392

ناراحتم..

سلام پارسا مامان.خیلی ناراحتم چون وبلاگ فندق برفی ک داشتی الان ب وبلاگ فندقی برفی تبدیل شد اصلا بزار بهتر توضیح بدم.. این چند روزه اینترنت قطع و وصل میشه و من دیروز از فیلتر استفاده کردم و وقتی اومدم قسمت کاربران تا رمز بزنم یادم افتاد رمزتو قبل از عید عوض کردم و همیشه که از ی قسمت دیگه وارد وبلاگت میشدم رمز رو سیو کرده بودم و یادم نبود چ رمزی داده بودم هر کاری کردم درست نشد..درخواست رمز جدید دادم بازم درست نشد.ب خاطر همین مجبور شدم یه وبلاگ دیگه با اسم فندقی برفی برات باز کنم..امیدوارم که دوستامون این موضوع رو متوجه بشن..خیلی ناراحتم ولی کاریش نمیشه کرد گلم..دوستت دارم پارسا.. ولی تو ناراحت نباش من همچنان ادامه میدم مامانی..بوووو...
22 فروردين 1392