یه روز خوب..
سلام سلام گل پسرم سلام سلام تاج سرم
اومدم تا یه کم حرف بزنم برات..موقعی که هنوز پست رو ننوشتن کلی حرف دارم تا بنویسم برات ولی تا میام شروع کنم از سرم میپره..هههههههه
جمعه ی پیش منو تو و بابایی رفتیم بیرون یه مقداراتی گشت و گذار بعد ناهار و بیرون خوردیم شما هم پسر خوبی بودی و اصلا خدارو شکر اذیت نکردی ..بعدش بابا تصمیم گرفت منو ببره یه جای خلوت به من رانندگی یاد بده منم که از خدا خواستهههههههههه!!خلاصه رسیدیم و بابا تو رو گرفت بغلش و من کمی رانندگی کردم بابایی هم منو کلی تشویق کرد ومن هم خیلی خوشحال به کارم ادامه میدادم اما تو خیلی گریه کردی چون همش میخواستی بغل من باشی و کلافه شده بودی..چون کل روز رو پیش من هستی به من وابسته تر از پدرت شدی و 5 مین بیشتر پیشش نمیمونی ..منم واقعا خسته میشم.چند تا عکس از اون روز برات میزارم تا ببینی پسره ملوسم..