عمل جراحی و ختنه پسرم..
سلام پسر عزیز تر از جونم قربونت برم الهی من که رفتی زیر تیغ جراحی اونم توی این سن..نمیدونی چی کشیدم تو این چند مدته..برام مثل یه سال سخت گذشت.روز دوشنبه اول اردیبهشت بردیمت برای آزمایش چون دکتر گفته بود یا دوم باید عمل بشی یا میره برای 3 ماه دیگه وقت بده.وقتی به دنیا اومدی یکی از بیضه هات بالا بود و پایین نمیومد سونو گرافی هم کرده بودن و تشخیص داده بودن یک سالگی تا 2 سالگی اگه پایین نیومد باید جراحی بشی این موضوع برام شده بود مثل یه کابوس.هر بار که عوضت میکردمت گریه ام میگرفت که تو باید بری عمل بشی.اول اردیبهشت بستری شدی و دوباره آزمایشو اینا..آنژیو کت و سرم..خلاصه اینکه فرداش عمل داشتی و من هم پشت در اتاق عمل با بابایی و زن دایی نشسته بودیم و گریه میکردم.حدود یک ساعت و یه ربع تو اتاق عمل بودی..بیهوش کامل کرده بودنت صورتت باد کرده بود..نمیدونی چی کشیدم تو این چند روز مردم و زنده شدم.ایشالا که دیگه این روزا رو نبینم.ختنه هم نشده بودی که شدی چون دکتر اجازه نداده بود ختنه بشی..یکشنبه هم بردمت با بابایی دکتر دکتر چکابت کرد و گفت همه چی خوبه خدا روشکر.دوستت دارم تا عمر دارم.