دوست پارسا اومده بود..ارشان خوشله
سلام قند عسلم.سلام فندقم..دوستت دارم عمرو جونم.
دیشب ارشان خوشمزه با خاله شقایق و عمو علی اومده بودن خونمون.شما هم شیطونی میکردی.وقتی خاله با من حرف میزد تو فکر میکردی داره با تو حرف میزنه میخندیدی بیا و ببین.نمیدونی چه قدر خوش گذشت..موقع رفتن خاله اینا نمیدونی ارشان چه قدر نازتر شده بود آدم دلش نمیخواست بزاره ارشان بره..هی میخندید.وقتی هم که من باهاش داشتم خداحافظی میکردم غش غش میخندید برام دلم ضعف رفته بود براش.هم تو هم ارشان یه کم لاغر شدین.چون دارین به دستو پا می افتید..ولی ماشالا قدتون داره بلند میشه..هزار الله اکبر.
عمو علی هم با بابا صحبت میکردنو من و تو و خاله و ارشانی با هم توی اتاق تو بودیم و میگفتیمو میخندیدیم.خاله از شما عکس انداخت.منم حواس تو و ارشانو پرت میکردم تا به دوربین دقت کنید.دیگه من نتونستم ازتون عکس بگیرم.ولی خاله شقایق گفت همون عکسارو برات میزارم..مرسی خاله..
خلاصه ایشالا این دفعه با هم میریم بیرون..
دوستت دارم تا عمر دارم..
چند تا عکس قبل از اومدن خاله اینا انداختیم که میزارم ببینی..