مهمونییییییییییییی..
سلام پسملک آبنباتی منقربونت برم وقتی دیر ب دیر سر میزنم ب وبلاگت خیلی حرفا برای گفتن دارم ک یادم میره بزنم یا برات بنویسم..منم اومدم تا برات از مهمونی ب خونه ی خاله شقایق و دوست نانازیت ارشان خوسولو بگم..ما جمعه شب رفته بودیم خونه ی دوستت و دوستم خیلی خوش گذشت بعد از چند وقت همدیگرو میدیدیم ولی شما اولین باری بود که با هم ملاقاتـــــــــــــــــــــــــ داشتین..خلاصه شام خوردیم و دسر خوردیمو خاله شقایق کلی زحمت کشیده بود عمو علی هم دوستتو نگه داشته بود تا مامانی ب کاراش برسه..بعد چند تا عکس با ارشانی انداختید که با مزه بودین و خاله تووووووو وبلاگ ارشانی گذاشته و من هم یه دونه میزارم توووووی وبت برای یادگاری..یه کم دیگه ما میخوایییم خاله اینا رو دعوت کنیم و یه روزی هم ک باباها بودن بریم بگردیم..هورااااااااااااااااا..
راستی شقایق جونم عسیسم یاد گرفتم عکسای متحرک رو....بووووووووووووووووووووووووووس..