پارسای نباتی من پارسای نباتی من ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

پارسا پسر شاتوتی من..

این روزا..

سلام قشنگم سلام ملوسکم خیلی وقته ک نتونستم وبت رو آپ کنم سرم خیلی شلوغه این روزا ماشالا بزرگ هم شدی و مراقبت از تو بیشتره گل گلی من.درگیره مراسم نامزدی و عقد عمو احسان بودیم.مسافرت رفتیم اواسط مهر ماه اما یک روزه.رفتیم نساع توی جاده چالوس خونه ی نرگس خانوم آشنای آقا جون اینا..خلاصه ک بیرون و این ور اون ور توی این چند وقت زیاد میرفتیم و کن سولوقون و کوهسار هم که تا دلت بخوااااااااااد رفتیم.دوستت دارم گل زندگیم پارسای من توی این چند وقت هم 2 تا دندون ب سلامتی اضافه کردی و مرواریدت در اومد که حالا 13 تا دندون داری دو تا آسیابات هم در اومده ب امید خدا..بازم میام نفس مامانی..دوستت دارم. ...
7 آبان 1393

رویش دهم و یازدهمین دندان و ماهگرد 21مبارک

    سلام شیرین تر از قند و عسل سلام شکر پنیرم پایان 20 ماهگی و ورودت یه 21 ماهگی رو تبریک میگم گل زندگیییییم.. همینطور رویش دهم و دوازدهمین دندانت مبارک نفس مامان سپیده..ایشالا که همیشه لبخند به لبت باشه عروسک خوشکل من.. توی این ماه هم رفتیم برای عمو احسان خواستگاری و قراره ایشالا چند روزه دیگه نامزد کنن ب سلامتی و ب امید خدا.. آخی چه پستِ خوبی بود ماشالا بزنم ب تخته خدا رو شکر..3 تا خبر شاد توش بود..لی لی لی لی لی خخخخخخخخخ.. ...
28 شهريور 1393

این روزای پسرم..

سلام قشنگ تر از گلم..این عکساتو تازه گرفتم این آخری هم با بابایی رفته بودیم ویتامینه و زرت و اینا بخوریم بابا هم که همیشه هویج بستنییی..خخخخخخ جمعه هم رفتیم با عمو احسان و بابایی کوهسار خیلیییی خوب بود خیلی خوش گذشت آش خوردیم توی راه گردو فالی خوردیم خیلییی خوب بود.. ...
11 شهريور 1393

رویش نهمین دندانت مبارکباد..

سلام عشق.... سلام عمر ....سلام قلب 27 مرداد ماه رویش نهمین دندونت مبارک باشه قندک من..مریضیت و دندون در آوردنت این سری با هم هماهنگ شد..ولی امیدوارم که بقیه راحت در بیاد جوجوی خوشکلم ..از بالا سمت چپ اولین دندان آسیاب..     ...
1 شهريور 1393

ماهگردت مبارک شاتوتم

سلام ماه من سلام ستاره ی من..ماهگردت مبارک قربونت برم من مامانی..پایان 19 ماهگیت و وارد شدنت به 20 ماهگی مبــــــــــــــــــــارکباد..   20 ماهگیت مبارک خوشمزه ی من کیکت رو هم خودم درست کردم پسرم..امیدوارم خوشت بیاد وقتی میبینیش.. پایان 19 ماهگیت مبارک شیرین پسر مامانی پارسای عزیزم       ...
27 مرداد 1393

مهمان..مریضی پسرم عشقم..

  سلام عروسک مامان خوشکلک مادری دنیای من.ستاره ی من..خیلی وقته که آپ نکردیم چون یه کم درگیر بودم .هم مهمون داشتم و هم شما گل پسرم ویروس گرفتی منم درگیر تو هستم الانم که دارم این پست رو مینویسم شما تازه یه کوچولو بهتر شدی.ویروس گرفتی اول ک بردیم دکتر اسهال نداشتی فقط بدنت دونه های قرمز زده بود و دو شب بود که نمیخوابیدی وتب داشتی اول فکر کردم شاید عوارض واکسنته بعد گفتم شاید از دندونته شاید داری دندون در میاری ولی هیچ کدوم نبود.دکتر گفت ویروسه و شیاف و شربت داد سه روز خوب شدی دوباره تب کردی و ایندفعه اسهال هم گرفتی و هر 5 دقیقه اسهال..نمیدونی چی ب من و تو گذشت.بابا هم که هول میشد نمیدونست چی کار کنه.دوباره بردیمت دکتره خودت خوشبختان...
24 مرداد 1393

واکسن پایان 18 ماهگی..

سلام مهربونم سلام عزیز تر از جونم سلام دنیای من شنبه با بابایی صبح رفتیم خانه ی سلامت که به سلامتی واکسن پایان 18 ماهگیتو البته با چند رود تآخیر بزنی.. خودم هم واکسن کزاز میخواستم بزنم چون آخرین بار 15 سالگی زده بودم و بعد از 10 سال دوباره باید میزدم .خلاصه اول واکسن منو زد و بعد پای چپ و دست راست تو رو واکسن زد گل مامانی.ایشالا ب سلامتی مامانی..دیگه رفت واسه ی پایان 6 سالگی ایشالا.قطره ی فلج اطفال رو هم ریخت دهنت خانومه..وقتی اومدیم خونه بهت شربت استامینوفن دادم و خوابوندمت از همون روز بیقراری..ودیشب یه کم تب کردی و بهت شیاف زدم.الان سه روزه که بیقراری داری و کسلی و بدنت کم گرم میشه ایشالا امشب دیگه راحت بخوابی و این حال ازت خا...
6 مرداد 1393

هشتمین دندان پسرکم..

27 تیر ماه طلوع هشتمین مرواریدت مبــــــــــــارک امیدم..نفسم مامانی جونم ب سلامتی هشتمین دندونت هم خودش رو نشون داد و پسرم هشت دندونه شد..خخخخخ هم سنای تو بیـــــــــــــشتره دندوناشون در اومده اما تو تازه هشتمی هستی..همه میگن خیلی خوبه هم دیر تر خراب میشه هم مغزش پُره.. ایشالا که همینطوره قلبم..   از پایین سمت چپ..صورتی رنگه.. ...
3 مرداد 1393

گردش..جاده..آب بازی

سلام وروجک من قربون خنده های شیرینت بشم الهی پسرم..28 تیر ماه با بابایی تصمیم گرفتیم بریم گردش و بابا هم ما رو برد کن سولوقان و هوا هم خیلی اونجا خنک بود و تصمیم گرفتیم بریم پایین لبه آب.خیلی خوب بود آب خیلییییییی خنک بود .اولش یخ زده بود پاهات و یه ب آب میزدی سریع پاتو جمع میکردی..خخخخ.اما دیگه خوشت اومده بودو جیغ میزدی ک میخوام  تو آب باشم. منم پامو کرده بودم تو آب ولی بابا از خیسی بدش میومد نیومد تو آب.خیلی خوب بود و خوش گزشت..تو نمیخواستی بیای بیرون.برگشتنی هم رفتیم کوهسار و آش خوردیم بعد برگشتیم خونه..یه روز خوب و یه گردش خوب بود مامانی..بوووووس دوستت دارم. ...
2 مرداد 1393