پارسای نباتی من پارسای نباتی من ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

پارسا پسر شاتوتی من..

ورود ب یک سال و نیمگیت مبـــــــــــــارک.

سلااااااااااااام شیرینم سلااام عمرو جون و قلبم..توت فرنگیم پایان 17 ماهگی و وارد شدنت به 18 ماهگی..مبارک امید مامانی چه قدر خوبه که وارد یک سال و نیم شدیییییی خیلی خوشحالم ایشالا وارد 15 سالگی بشییی برات جشن بگیرم پارسای من.. مامانی برات دو روز زودتر ماهگرد گرفت و مهمون دعوت کرد..یعنی جمعه که دایی و زن دایی و عزیز و مامانم رو دعوت کردم خاله هم نبود کار داشت وگرنه میومد چون خونه ی اون یکی مادر بزرگ بود..     ...
25 خرداد 1393

عکسای تازه ی فندقم..

مامانی ب این اسبت که روش سوار میشی میگی بَبو..خخخخخ فدای خنده هاتم.. اینجا هم مشغول بازی با سینی یا همون مجمع هستیییییی!! اینجا هم رفته بودیم کوهسار تو این عکس هم رفته بودیم شاه عبدالعظیم حسنی ع   دوستان نازم این عکس رو هم که مشاهده میکنید دسته گل آقا پارساس کخ در یه چشم به هم زدن پودر لباسشویی رو به صورت مدل دار پخش در زمین کرده است..خخخخخخ  بلههههههههههههه.. ...
22 خرداد 1393

17 خرداد 93

سلام عزیز تر از جونــــــــــــــــــــــــــنم سلام عشقم اومدم برات بگم که 17 خرداد ماه سال 1391 مامانی متوجه شد که یه نی نی تو راه داره که اون هم شما شاتوتم بودی..وقتی رفته بودم دکتر 6 هفته بود که باردار بودم و نمیدونستم..و خدا رو شکر میکنم ب خاطر این نعمت یزرگش..بوووس هستی مامانی..امسال که 17 خرداد 1393 شد یعنی دیروز ..یاد اون روزام افتادم که شما رو باردار بودم و توی شکمم بودی.. ...
18 خرداد 1393

تعطیلات ب کام..

سلام عسل مامانی قربونت برم من..ببخشید که چند روزی دیر آپ شدم چون واقعاااا اصلااااااااااا وقت نمیکنم ب خدا صبح که بلند میشم از خواب سریع میشه شب..نمیدونم چ جوری میگذره..مشغولم با تو گل پسرم.. چهار شنبه 14 خرداد بود که بابا تعطیل بود و رفتیم پیکنیک..وسیله جمع کردم و حاضر شدیم رفتیم جاده سولقان بعدش اول  جاده امام زاده داوود ع و بعدش برگشتیم اومدیم کوهسار خیلی خوب بود و خوش گذشت دختر همسایمون یگانه رو هم بردیم چون تو اونو خیلی دوست داری..دختره دیگهههههههههههههههه..خخخخخخ فرداش هم رفتیم حرم شاه عبدالعظیم حسنی ع زیارت و بعدش یه کم خرید کردیم..برای شما نذر داشتم که بعد از عمل کردنت خودتو ببرم زیارت..خدا رو شکر.. دیروز هم که شنبه ...
18 خرداد 1393

روزهای خردادی...

وای مامانی قربون این لوس کردنت بره الهی پارسا سخت مشغول تماشا.. جیگرتو عسلم.. پارسا بالا میرود..خخخخخخخخخخ..البته یواشکییییییییییی خوب از دست بچه ها اینم یه مدلشه دیگهههههههههههههه!!! مامانی این قاشق چنگالتو خیلی دوست داری....منم همینطوررر..تا میبینیش میگی به به!!!   ...
12 خرداد 1393

مبعث حضرت محمد ص مبارکباد..

مبعث پیغمبر اسلام حضرت محمد (ص) مبـــــــــــــــــارکباد..   پسر عزیز تر از جونم این ماه خیلی خوشحالم چون که خیلی ولادت و خوشحالی برای همه ی ما..همه ی مسلمین هست..ولادت امام حسین (ع) ولادت حضرت ابوالفضل (ع) ولادت امام زین العابدین (ع) ولادت حضرت علی اکبر (ع) و ولادت حضرت مهدی (عج)   میبینی مامانی چه ماه خوب و پر از برکتیه؟..خیلی خوبه خیلی خوشحالیم..ایشالا که خدا و امامای عزیزمون پشت و پناهت باشن..الهی آمین.. ...
6 خرداد 1393

برام بخند...

سلام خرمالو مامان سلام شکر پنیر مامان فداش بشم من که تازگیا پشت هم میگی مّامّا مّامّا اون لحظه میخوام گازت بگیرم ! پری شب یعنی جمعه عمو سامان اینا ما رو با عمو ابراهیم اینا رو شام دعوت کردن خونه شون. البته عمو اومد دنبال ما و ساعت 4 به بعد بود که رفتیم اونجا تا خانوما دور هم باشن و آقایون هم کمی بعد از ما بیان تا ما با هم تنها باشیم و فسقلی هامون با هم بازی کنن! خلاصه اینکه گفتیمو خندیدیم و شماها بازی کردین و شام خوردیم ولی قبلش عمو سامان اومدنی یه کیک خرید برای تولد هستی البته 5 روز دیگه یعنی 7 خرداد تولدش بود ولی زودتر گرفتن که ما هم پیششون باشیم..خوب بود خوش گذشت..تولدش هم مبارک باشه.. کیک هستی.. ...
4 خرداد 1393

ادامه ی لغت نامه ی بلبلی!

شاتوتم سلام شازده کوچولوم ســــــــــــــــلام اومدم تا همچنان برات از لغت نامه ی شما فسقلی بگم که هم بامزه و هم خنده داره که اسمش رو گذاشتم لغت نامه ی بلبلی..خخخخخخخ در ادامه باید بگم که شما وروجک خان  تن مرحوم دهخدا رو توی گور میلرزونی با لغت هایی که بیان میکنی!! هبا=هوا اللهُ اَهبر=الله اکبر بعضی وقتها هم به دَدَ میگی دَدِّ آپو=هاپو دیس=هم جیز و هم جیش! مامانی فعلا همینا یادمه تا دوباره یادم بیوفته و ادامه بدم این واژگان تو را !! میمیرم برات یه عالمه هر چی بگم همیشه کمه..بــــــــــــــــــوس بوس. ...
1 خرداد 1393