عید دیدنی..
سلام خوشکل مامان سلام شاتوتم..خوشمزه ترینم..چند روزه ک میخوام برات بنویسم اما فرصت نمیشه..مهمونی و عید دیدنی و این حرفا دیگه مادر!! نهم فروردین شام دعوت بودیم خونه ی مادر زن دایی مهران و هم عید دیدنی.غروب رفتیم و تو هم اونجا تا میتونستی به همه چیز دست میزدی.اونا هم زحمت میکشیدن و وسایلو از دم دست تو جمع میکردن تا تو راحت باشی.موقع شام خوردن هم نمیزاشتی که ما راحت بشینیم چون یه ریز باید میدویدیم دنبالت تا فسولی نکنی..بالاخره بعد از میزو چیدن و نشستن مامان زن دایی گفت پارسا رو بدین به من شما با خیال راحت شام بخورین از ما انکار از فروزان خانوم اسرار ..عاشق تو هم شده بود و تو هم باهاشون بازی میکردی.بعد از شام هم نشستیم گفتیم خندیدیم ...
نویسنده :
سپیده..مامانه پارسا
14:11